تا حالا شده توی یه کارگروهی،نشست تخصصی ای چیزی شرکت کنید؟
تا حالا شده توی اون جلسه در مورد مسائل اجتماعی بحث بشه؟
تا حالا شده همین که بخواید لب باز کنید که مسئله چی هست و اساسا ابعادش چیه،یکی فوری بزنه وسط حرفتون و بگه آقا اینقدر ذکر مصیبت نکن اگه می تونی راهکار بده.؟
تا حالا شده توی این موقعیتها یه جواب خوب و اساسی به طرف بدی؟
اگه شده و پیدا کردی و گفتی به منم بگو خیلی گرفتارم.
بگو اول شما جناب،اصلا فکرشم نکنین من نوبتو رعایت نکنم!!
والاااااا...همش توقع..خودش چیکارس؟!
من تو این جور مواقع فقط می گم : شما درست می گید
اما............... نکته مهمش اینه که منو تو این جمع ها راه نمی دهند.....:دی
آقا من بگم ؟؟ من بگم؟ .. ایول
از قضا من گردن شکسته رو راه دادن ولی اوون جمع به نام یک جمع تخصصی بود در رابطه با مشکلات تیاتر شهر مون با حضور رئیس ارشاد و فرماندار جدید و خوش تیپ اوونجا در حدود همین 2سال پیش! .. خلاصه آقا بحث از تیاتر شروع شد ولی رسید به تعریفات خاطراتی از جبهه و جنگ و بعدش هم رابطه قوم و خویشی آقایون و رسیدن به ختم جلسه و خنده و چایی!!..
بنده ی شرمنده یکی دوبار دستمو مثل همین الان بلند کردم و اجازه خواستم ولی مگه کسی منه بچه رو میدید .. ( همون موقع بود که کچل بودم و مخوف !! ) .. آقا یه دفه خریتم گرفت و بلند شدم و بلندتر گفتم:
آقایون بزرگواران من معذرت می خوام!!!! ( سکوتی حاکم شد ) .. من به همگی نگاه کردم و همگی به من .. بعدش گفتم :
ببخشید ، قصد جسارت نداشتم فقط اینکه .. آقای ( اسم نمیارم ) بیا بریم بیرون یه نخ سیگار بکشیم بحث که شروع شد آقایون خبرمون می کنن ..
نمیدونم چرا ولی نمایشی که قرار بود در هفته فرهنگ اجرا کنیم توسط آقای رئیس کنسل شد و منم برگشتم شیراز !! ..
هر وقت بهش فکر میکنم کیف می کنم ..
در کل دلم میخواد فضایی بر فضای مسخره ی فعلی حاکم بشه که درش پر باشه از (( گه نخورید ! خفه شید ! کثافت کله اَنی گه زیادی نخور دارم حرف می زنم و )) از این جور فضا ها تا یکن حداقل اگه کاری نمیکنیم ، لااقل دلمون و خنک کنیم ..
والا .