هر فرد، یک هنجار

یه دوستی دارم که دانشجوی دانشگاه آزاد شیرازه و گاهی وقتا اونجا می بینمش، این خانم سالهای  کودکی و نوجوونیشو خارج از ایران بوده و حالا که حدودا 22 ساله است اومده دانشگاه و داره حقوق میخونه. توی ارتباط برقرار کردن با همکلاسی هاش مشکل داره و هر چند وقتی یکبار میاد پیش من و به حالت درددل، از سوء تفاهم ها و بدفهمی هایی که توی روابطش پیش میاد میگه و بعد هم بلافاصله میگه: فلانی مگه شما رشته تون جامعه شناسی نیست؟ یه کتاب به من معرفی کنید که بخونمش و بدونم که با همکلاسی هام چطوری تعامل کنم. اولین بار بهش گفتم:چشم. من توی کتابخونه ام نگاه می کنم و یه کتاب واست میارم.

اما روزها گذشت و من نه تنها توی کتابخونه ی شخصیم بلکه توی کتابخونه های سطح شهر هم گشتی زدم و هیچ کتاب تقریبا معتبری که مناسب این خانم باشه پیدا نکردم.  اولش هم باورم نمی شد ولی واقعا پیدا نکردم.اصلا کتابی نیست که به جوونها بگه مثلا توی تعاملات اجتماعی شون چه جوری باید رفتار کنند و توی فلان موقعیت ِ خاص، چه واکنشی نشون بدن و .... بالاخره بهش پیشنهاد دادم اگر مشکل خاصی داشتی بیا و از خودم بپرس. اولین سوالش این بود: "اون آقا پسره هستا، بهم گفته عصر بیا منزل ما، بهش چی جواب بدم؟" موندم چی بهش بگم.

 سوال به این راحتی رو نمی تونستم جواب بدم. ساده است؟ نه، چی باید بهش می گفتم؟ مهم نبود من چی بهش می گفتم ، ولی شما فکر کنید من هرچی می گفتم ممکن بود بابا و مامانش کاملا باهام مخالف باشن.  یا مثلا  چقدر امکان داشت  همکار م، پیشنهاد منو تایید کنه؟ رئیس دانشکده چی؟ یا اگر مثلا حراست دانشگاه می فهمید آیا با راهکار من موافق بود؟ اگر دوستاش می فهمیدن من این راهکار رو بهش دادم واقعا می گفتن درست گفته؟ اصلا نمی دونم.  به احتمال زیاد شما هم نمی دونید. یعنی در مورد یکی از ابتدایی ترین سوالهای یه دانشجو ، منی که رشته ام جامعه شناسی هست نمی تونم راهکاری  بدم که حداقل بدونم نیمی از دیگران، با اون موافقند.

 ممکنه من بعد از بالا و پایین کردن موضوع، به نتیجه ای برسم و نظر شخصیم رو در قالب یه راهکار بهش بگم. خوب این مشکلی نداره، اما اینکه من چقدر می تونم راهکاری بدم که مطمئن باشم جامعه و اکثریت دیگران با راهکار من موافقند، مشکل اصلیه. انگار بجای اینکه یه سری هنجار اجتماعیِ مشترک، رفتارها و کنشهای ما رو هدایت کنند، هر کسی هنجارهای خاص خودشو داره. این یعنی: توی کشور ما در مورد هنجارهای اجتماعی(حتی ابتدایی ترین و ساده تریناشون) اونقدرها توافق وجود نداره، که بشه در قالب یه توصیه یا راهکار ارائه داد و انتظار داشت اکثر مردم قبولش داشته باشن. عجیب نیست؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ق.ظ

سلام.دخترعموام!
چند روز پیش شبکه نسیم داشت از شیراز برنامه پخش می کرد و ما تو منزل یاد شما کردیم. به مهدی گفتم دلم براتون تنگ شده و با هم از خوبی های شما تعریف کردیم و متفق القول بودیم که چقدر انسان دوست داشتنی هستید.
خوشحالم که شما در کنار فاطمه عزیز هستید.شکر برای خدایی که آدمهای خوب رو به هم میرسونه.

سلام
مرسی که یاد ما هستید. امیدوارم شما و آقا مهدی همیشه سالم و شاد باشید. من اونقدر عمو رو دوست دارم که می توانم به خاطرش همه ی تهران رو دوست داشته باشم شما که دیگه خودتون از عمو هستید و مثل خودشون. ارادتی دارم بسیار. آقا مهدی رو هم اگه اجازه بدید می بوسم.
در ضمن بنده هم انسانی دوست داشتنی هستم و بسیار بسیار شریف.

'گمشده شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ

ایران: نمونه ی آرمانی یک جامعه آنومیک، گویی تمام کابوس های عالم به یکجا با واقعیت پیوند خورده باشد. اینجا جاییست که "علم از پاسخ باز مانده است"!. سردرگمی فوق العاده! ناموس تنهایی های دنیای مدرن! (بدون ورود مدرنیته!) جایی که به معنای واقعی کلمه! "جان" بی ارزش است و در پربیننده ترین ساعات روز از کانال اصلی تلویزیونش،‌اومانیسم نقد می شود!
اینجا زادگاه ماست و ما به اینجا متعلقیم! "حتی چیزی غمین تر ازین هم"...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد