کارگری که صاب کار شد

سلام   

نکته همه اش یه عقده باشه  

انگار هست  

ببین یه روزی یه متنی ترجمه کرده بودم تو زمینه جامعه شناسی شهری بود اونو با یه زبون خیلی روون و کمی هم متفاوت نوشته بودم.وقتی نشون صاحب کار دادم (از همینجا به طبقه اجتماعی نویسنده پی ببرید) بهم گفت خیلی خودمونی نوشتی باید با زبان علمی بنویسیش منم دلم گرفت یه جورایی 

بنازم فضای مجازی رو که همه صاحب کار خودشونن گفتم بذار اینجا که کارگر نیستم هر جوری دلم می خواد بنویسم  

می دونم شما خوشتون نمیاد ولی چکار میشه کرد انگار هر وقت آدم بخواد خودش رو راضی کنه باید دیگرون رو بیخیال بشه اینم یه تعبیر جدید از نقش دیگران در تعریف هویت. 

چاکریم

نظرات 4 + ارسال نظر
نیمه جدی یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://nimejedi.blogsky.com

اولین کامنت تو اولین پست کسی که از وبلاگ نویسی در می رفت صفایی داره جون شما!
مبارکا باشه رفیق...

آسمان سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:18 ب.ظ http://sefid.blogsky.com/

جالب نوشتی

حمید چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://tanha81.blogfa.com

اول: یه لایک واسه کامنت اول
دوم: خوش اومدی دکتر
سوم: چاکریم ما

مخوف شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ق.ظ

حالا جاب اینجاست که من از بالا اوومدم پایین .. این آخرین چیزیه که مینویسم تو نظراتت .. اوموردگی!!!

آقا در کل دمت گرم .. خوب کاری کردی .. ما که خودمون سر درد داریم ، قرصمونم دست خودته ولا غیر .. فقط زود به زود سر بزن .. قربونت برم و فدات بشم ولی نزدیکم نیا!!!! ..

چاکرتم .. خیلی دوست دارم ..
:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد